[ 💙🦋 ]
من حسادت میکنم؛
به خودم،
به خودم در یک سال قبل، که همه جا میرفت، همه چیز میخورد، همه چیز مینوشید و همه کار میکرد و از هیچچیزی نمیترسید! از کافههای جنوب تا شمال شهر گرفته تا رستورانها و حتی ساندویچیهای کنار خیابان، از باشگاههای بدنسازی گرفته تا پارکهای شلوغ، از کتابفروشیها تا عمدهفروشیهای پر از آدم... منِ یک سال قبل چقدر خوشبخت بوده و فارغ! چقدر بیخیال! چقدر آسوده! چقدر راحت و بدون هیچ تمهیدی از خانه خارج میشده، هندزفری به گوش و لبخند به لب از کنار آدمها عبور میکرده، از بوییدن گلهای کنار خیابان نمیترسیده، با آدمها از نزدیک و بدون ماسک حرف میزده، میخندیده و با دستهای نشُسته خوراکی میخورده و از دست زدن به سلفون خوراکیهای بیرون مغازهها هراسی نداشته.
من حسودیام میشود به تمام کارهایی که در یک سال قبل، بدون هیچ اضطراب و هراسی میکردم، به تمام چیزهایی که میخوردم، جاهایی که میرفتم، آدمهایی که ملاقات میکردم و عزیزانی که در آغوش میکشیدم.
به تمام آرامشی که داشتم...
که حالا به بدیهیترین نیازهای روزمرهی یک انسان، غبطه میخورم، به سفر، به تفریح، به بیدغدغه کنار آدمها نشستن و چای نوشیدن، به آغوش...
که باید قدردان هرروز و هرثانیهی این زندگی بود،
که هیچکس فکرش را هم نمیکند فردا میتواند چقدر خوب یا بدتر از امروز باشد،
که هیچکس از کارهای دنیا سر در نمیآورد.
بینوایان یا بینوایان (به فرانسوی: Les Misérables) نام رمان معروفی نوشتهٔ ویکتور هوگو، نویسندهٔ سرشناس فرانسوی است. این کتاب اولین بار در سال ۱۸۶۲ منتشر شده و یکی از بزرگترین رمانهای قرن ۱۹ است. در دنیایی که مردم آن انگلیسی صحبت میکنند، این رمان معمولاً با عنوان اصلی فرانسوی خود نام برده میشود . با شروع شورش جون در ۱۸۱۵ و به اوج رسیدن آن در ۱۸۳۲ در پاریس، این رمان از زندگی چند شخصیت و تمرکز بر مبارزات محکوم سابقهداری به نام ژان والژان و به رستگاری رسیدن او شکل گرفت . رمان بینوایان با بررسی ماهیت قانون و بخشش، تاریخ فرانسه، معماری و طراحی شهری پاریس، سیاستها، فلسفهٔ اخلاق، ضداخلاقیات، قضاوتها، مذهب، نوع و ماهیت عشق را شرح میدهد. رمان، بیش از حد انتظار طرفدار یافت و واکنشهای انتقادی متنوع، که اکثراً منفی بودند، بر رمان وارد شد. از لحاظ تجاری، این اثر، یک موفقیت بزرگ در سطح جهان بود.🌸
عاشقی پرسید از خیل عاشقان نام موعود خیر انام .کیست.موعود.کل.انبیائ.نام.او چیست.در نزد خدا./محمد.ص.•🧺🤎•
یک گنجهای، کشویی، چیزی هم باشه
که آدم «چه خوبه که هست»هاش رو بذاره توش ؛
هر از گاهی که همهی آدمها ناامیدش میکنند از بودن، بازش کنه ،گنجینهاش رو نگاه کنه ،
دست بکشه ،لبخند بدوه توی صورتش ،
کشو رو ببنده ،یک نفس عمیق بکشه و برگرده به زندگی :) ..
•🌱💃🏻•
اینکهبخندیو
بخاطرچیزهایکوچکزندگی ذوقکنی ،
اینکهبهخودتانرژیبدیوحالخودتوخوب کنی ،
اینکهرژقرمزپررنگتروبزنیوجلویآینهباآهنگ دستهدستهسوزانروشن برقصی قشنگه...
پسبجایاینکهبهدنبالغمکوچهبهکوچهبدویبیدلیل شادباش.🌻✨
آدم باید گاهی خودش را به فراموشی بزند دست خودش را بگیرد و
ببرد به جایی غیر از هیاهوی دنیا
جایی غیر از غم
غصه! باورکنید پاییز بهانه ما آدمهاست
برای نشان دادن ناراحتی خودمان!
پاییز را باید حس کرد
باید فهمید
پاییز را باید سفر کرد
خودتان را پرت کنید در پاییز!
جایی که دور است از غم و غصه
مثل برگی که میافتد و خودش را از اسارت درخت میرهاند
خودش را به دست باد میسپارد و پاییزی میشود
مهر را عاشقی کنید
آبان را ببارید و
آذر را قدم بزنید . . ᵕ.ᵕ🧡🍂
تعداد صفحات : 0